از قدیمالایام و در همه مکاتب فلسفی، میتوان رد پای دو گروه تفکر را مشاهده کرد؛ گروه نخست «ذاتگرایان» هستند که به شناخت نفس و ماهیت پدیدهها فارغ از کارکرد اجتماعی آن میپردازند و میکوشند تبیینی از چیستی مفاهیم آن ارائه دهند. در مقابل «کارکردگرایان» قرار دارند که وجه اصلی تمرکز خود را بر کارکردهای پدیده قرار میدهند و اثرات آن را بر محیط پیرامونی و جامعه مورد سنجش قرار میدهند. گرچه شناخت ماهیت دین فی نفسه مهم بوده و چارچوب مکتب را تشکیل میدهد (کارکردگرایان اهمیتی به چیستی و حقانیت پدیده نمیدهند؛ تنها اثراتش را بررسی میکنند)، اما قابلیتهای دین اسلام در حوزه کاربردی آنچنان گسترده است که حتی با منطق کارکردگرایان نیز میتوان اهمیت و حجیت دین را از حیث فایده بخشی دنیوی، اثبات کرد.
از قدیمالایام و در همه مکاتب فلسفی، میتوان رد پای دو گروه تفکر را مشاهده کرد؛ گروه نخست «ذاتگرایان» هستند که به شناخت نفس و ماهیت پدیدهها فارغ از کارکرد اجتماعی آن میپردازند و میکوشند تبیینی از چیستی مفاهیم آن ارائه دهند. در مقابل «کارکردگرایان» قرار دارند که وجه اصلی تمرکز خود را بر کارکردهای…